همه چیزهای دست و پا گیر را به دریا بریز .
زورق وجود خود را خالی کن .
در پایان ، خود را نیز در این دریا غرق کن .
بگذار از تو نشانی برجای نماند .
از خود نیز خالی شو .
هیچ چیز را باقی مگذار .
وقتی از همه چیز و همه خود خالی شوی .
آنگاه
همه هستی تو را از خود پر و سرشار می کند .
خدا ساکن وجود تو می شود .
نور می شوی .
شور می شوی .
خنده می شوی .
عشق می شوی .
به آب و آیینه و آفتاب می پیوندی .
ظرف ذهن تو کوچک و حقیر است .
باید دروازه های دل بی مرز خود را باز کنی .
فقط دل است که گنجایش خدا را دارد .
برخیز و خود را از همه چیز خالی کن :
از احساس بدبختی هایت ،
یاس هایت ،
خشم هایت ،
حسادت هایت ،
رنج هایت ،
غم هایت ،
لذت های حقیرت ،
رقابت های مضحک ات ،
هر چه را که می یابی ، بیرون بریز .
همه چیز و همه کس می شوی .
وقتی از همه چیز و همه خود خالی شدی ، آن گاه همه هستی تو را از خود پر وسرشار می کند .